♥ فرزند ما ♥

بسم الله الرحمن الرحیم

دخترم دوست دارم

در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچکس باز نکنند . ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد . ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود . اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت . سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد . پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولداین فرزند ، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند : ...
8 آبان 1392

روزت مبارک مادرم

به دنیا آمدم تنها، با ترس و گریان که در آن لحظه تو مرا در آغوش گرفتی .... تنهایی، ترس و غصه همه برایم در آغوشت بی معنی شد. در ناتوانی و ضعف تمام بودم که به من جان دادی و عصاره وجودت را به من اهدا کردی .... به هر بهانه به من گفتی "عاشقم هستی" ولی من اینقدر درگیر بزرگ شدنم بودم که یادم رفت محبتت را پاسخ دهم و اما تو بی دریغ به من عشق ورزیدی .... من رشد کردم و بزرگ شدم به حدی که می خواهم موجود دیگری را به این دنیا بیاورم و جای تو را بگیرم ... اما نه ... تو یکی بودی و هستی تو "مادر" من هستی و بی نظیری.... روزت مبارک ای فرشته مهربان که تنها در این روز یادم می افتد چقدر عاشقتم و بودنت چقدر به زندگیم ارزش می دهد.... ...
11 ارديبهشت 1392

بدون شرح

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت : می خورم به سلامتی 2 بوسه !! بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!! گفت : اولیش اون بوسه ای که مادر بر گونه بچه تازه متولد شده میزنه و بچه نمی فهمه ! دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه     ...
30 بهمن 1391